بریده شدن سر داریوش مهرجویی! / گزارش یک قتل از پیش اعلام شده؟!
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۸۶۹۷۱
به گزارش صدای ایران از فرارو، خبری که در واپسین دقایق شب گذشته در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد، آنقدر غیرمنتظره و غیرقابل باور بود، که اکثر قریب به اتفاق واکنشهای اولیه به آن، بهت و آرزوی تکذیب بود؛ آرزویی که البته محقق نشد!
داریوش مهرجویی کارگردان کهنهکار سینمای ایران و همسرش وحیده محمدیفر که در نگارش فیلمنامه برخی آثارش با او همکاری داشت، شامگاه شنبه 22 مهرماه در ویلای شخصی خود در کرج با ضربات چاقو به قتل رسیدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همین خبر کوتاه، تبدیل به بزرگترین شوک به جامعه سینمای کشور شد و در کمترین زمان طوفانی از خبرهای رسمی و غیررسمی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را در بر گرفت.
اما واقعیت چیست و با گذشت حدود 12 ساعت از این فاجعه، چه چیزهایی بهصورت رسمی اعلام شده است.
آنچه میدانیم؛ پایانبندی خونین زندگی خالق «هامون»
شامگاه گذشته و در حالی که خیلی از سینمادوستان آرزوی تکذیب خبرهای اولیه را داشتند، بالاخره پلیس البرز اولین مرجع رسمی بود که اصل خبر را تأیید کرد. در خبر اولیه تنها به پیدا شدن جسد داریوش مهرجویی در ویلای شخصیاش در کرج تأیید شده بود و اشارهای به قتل همسر این کارگردان نشده بود.
با این همه ساعتی بعد جزییاتی بیشتر از اتفاق مخابره شد که خلاصه روایت مراجع رسمی اینگونه است؛ حوالی ساعت 22 شامگاه شنبه 21 مهرماه، دختر داریوش مهرجویی با مراجعه به ویلای شخصیشان در زیبادشت کرج، با بدن خونآلود پدر و همسرش مواجه میشود و بلافاصله مسئولان پلیس را در جریان قرار میدهد. اولین گزارش پلیس برمبنای شواهد هم حاکی از قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر بر اثر اصابت ضربات متعدد چاقو و یا یک شیء تیز بود.
در برخی منابع خبری ساعت احتمالی وقوع قتل حوالی 20:30 اعلام شده بود که به این خبر در گزارش رسمی پلیس اشارهای نشده بود و حتی اعلام شد؛ «طبق اظهارات مونا مهرجویی، پدرش حدود ساعت ۲۰:۵۰ روز شنبه مورخ ۲۲ مهرماه به وی که در جهانشهر کرج بوده پیام میدهد که برای شام به منزل بیاید و دختر مرحوم مهرجویی حدود ۲۲:۲۵ به منزل پدرش میرسد و ابتدا زنگ منزل را میزند و با توجه به اینکه کسی جواب نمیدهد با کلید در را باز و وارد منزل میشود.»
پلیس تا به اینجا تأکید کرده است که انگیزه قاتل یا قاتلین مشخص نیست و در عین حال دستور پیگیری برای دستگیری فوری آنها صادر شده است، که این دستور میتواند حکایت از نشانهها و سرنخهایی برای ردگیری قاتلان باشد.
از دیگر نکاتی که ساعتی بعد از سوی محسن امیریوسفی کارگردان سینما و رئیس کانون کارگردانان در گفتگو با خبرگزاری ایسنا مورد تأیید قرار گرفت، وجود شواهدی مبنیبر سرقت بود که میتواند بخشی از انگیزه قاتلان را مشخص کند.
آنچه نمیدانیم؛ گزارش یک قتل از پیش اعلام شده؟!
«امشب فاجعه بود... ساعت 8 داشتم به زندگی میرسیدم و ایکه شام چی بذارم... همسرم خواب بود، مونا بیرون... خانه در سکوت بود دیدم سگمون چیلی بد داره پارس میکه... احساس خطر کردم... در آشپزخونه رو فورا قفل کردم... بعد دیدم چیلی رفته جلوی در ورودی خونه و بد عصبانیست... رفتم دیدم در پشت شیشههای مات پنجره از پشت یک نفر چسبیده به در... اول فکر کردم شوخیست... گفتم کی هستی؟... هیچی نگفت... هر گفتم تو کی هستی؟ حرف زشتی زد و ناگهان چاقویی از پشت سایه روشن مات پنجره، به من نشان داد...» این بخشی از گزارش هولناکی است که وحیدیه محمدیفر پیش از این در صفحه شخصی خود در فضای مجازی منتشر کرده بود و همزمان با انتشار خبر قتل او و همسرش داریوش مهرجویی، باردیگر در فضای مجازی بازنشر شد.
در خبرهای اولیه اینگونه اشاره شده بود که این گزارش از تجربه تهدید با چاقو مربوط به چند روز پیش است و این اتفاق ابعاد این قتل را تراژیکتر میکرد. در ادامه اما برخی درباره زمان انتشار این متن تشکیک کرده و آن را مربوط به چند ماه قبل دانستند، با این همه اما این سوژه آنقدر اهمیت داشته که خبرنگار روزنامه «اعتماد» پیگیر آن شود و با محمدیفر درباره این تجربه گفتگو کند، گفتگویی که به طرز حیرتآور و دراماتیکی، حاصلش امروز صبح در صفحه نخست این روزنامه منعکس شده است، در صبحی که دیگر وحیده محمدیفر در قید حیات نیست!
با توجه به حذف پست مربوطه از صفحه شخصی مرحوم محمدیفر صحتسنجی زمان دقیق این متن هنوز با تردیدهایی همراه است اما اصل این موضوع که تهدید با چاقو پیشتر برای این خانواده اتفاق افتاده، قطعی است و جای پرسش دارد که پلیس در مواجهه با این گزارش از سوی یک خانواده بنام و شناختهشده، چه اقدام پیشگیرانهای برای جلوگیری از تکرار آن داشته است؟
فارغ از این موضوع اما یک گزاره در متن وحیده محمدیفر باعث شکلگیری شایعاتی درباره هویت قاتلان شده است. او در بخشی از روایت خود در همین متن مجازی تأکید کرده است: «لهجه ایرانی نداشت...» به استناد همین گزاره برخی رسانههای غیررسمی درباره اصالت افغانستانی قاتلان گمانهزنیهایی را مطرح کردهاند که هنوز از سوی مراجع رسمی تأیید نشده و هیچ چیز قطعی درباره آن نمیدانیم.
یکی دیگر از شایعات مربوط به این اتفاق تلخ هم، گزاره بریده شدن سر این کارگردان شهیر سینمای ایران بود. گزارهای که با عنوان «سربری» در ساعات اولیه در برخی رسانههای رسمی هم منعکس شد، اما در پیگیری خبرگزاریها از مسئولان پلیس، اینگونه تکذیب شد: «این حادثه به علت نامعلوم توسط فرد یا افراد ناشناس رخ داده و هنوز انگیزه قتل مشخص نیست. شواهد حاکی از آن است که این قتل بر اثر جراحت ناشی از ضربات سلاح سرد از ناحیه گردن و اعضای بدن انجام شده است.»
آنچه باید بدانیم؛ کوتاه درباره کارنامه داریوش مهرجویی
سینمای ایران هنوز در بهت است؛ فارغ از تمام این اخبار رسمی و حواشی، آنچه قطعی است، حسرت سکوت همیشگی یکی از تأثیرگذارترین کارگردانان سینمای ایران است، کارگردانی که از «گاو» و «اجارهنشینها» تا «هامون»، «لیلا»، «سنتوری» و «مهمان مامان» برایمان خاطره ساخته بود و ما را عاشق سینما کرده بود. سینمای ایران داریوش مهرجویی را برای همیشه از دست داد.
کارگردانی که در دهه 50 بهعنوان یک جوان فلسفه خوانده، زمانی که به ایران بازگشت، عطش فراوانی برای فیلمسازی داشت اما اولین تجربهاش یعنی «الماس 33» نه آن چیزی شد که خودش از خودش انتظار داشت و نه توانست اعتباری برایش به همراه داشته باشد.
ماجرای دومین فیلم اما به کل متفاوت بود. او با تکیه بر داستانی از غلامحسین ساعدی و در حالی که تنها 30 سال سن داشت، فیلم «گاو» را کارگردانی کرد. فیلمی ماندگار که علاوهبر سهمی که در شکلگیری موج نوی سینمای ایران داشت و طیفی از بازیگران شاخص را به سینمای ایران معرفی کرد، از معدود تولیدات قبل از انقلاب بود که در سالهای پس از انقلاب، مورد تأیید قرار گرفت و همچنان قدر دید.
بیتردید فیلم «گاو» هم از منظر اقتباس و هم از منظر اهمیت تاریخی در جریان موج نو، همچنان یکی از مهمترین تجربههای سینمایی در کارنامه مهرجویی محسوب میشود. هرچند این فیلمساز کهنهکار در ادامه مسیر خود با کارگردانی آثار شاخصی همچون «اجارهنشینها» و «هامون» همچنان بر تأثیرگذاری خود بر سینمای ایران ادامه داد. «سنتوری» و «مهمان مامان» هم از آثار خاطرهساز و ماندگار در کارنامه این فیلمساز شهیر بودند.
مهرجویی جزو معدود کارگردانان نسل اول سینمای ایران بود که همچنان و در دهه هشتم حیات خود در میدان حضور داشت و هر چند با فاصله زمانی، اما هر از گاهی برکرسی کارگردانی تکیه میزد و فیلم میساخت. «لامینور» آخرین ساخته این فیلمساز بود که سایه سنگین حواشی بر متن آن سنگینی کرد. حالا دیگری سینمای ایران فیلمی با امضای داریوش مهرجویی در ویترین خود نخواهد داشت.
منبع: صدای ایران
کلیدواژه: قتل داریوش مهرجویی کارگردان داریوش مهرجویی سینمای ایران اعلام شده اعلام شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۸۶۹۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۵ معلم از ۵ دهه ؛ از پرویز فنیزاده تا رضا عطاران
به گزارش تابناک به نقل از همشهری آنلاین، در دهه پنجاه مهمترین شمایل معلم پرویز فنیزاده در «رگبار» بود و در اواخر این دهه فرامرز قریبیان در «جنگ اطهر» نقش معلم انقلابی را ایفا کرد. شاید بتوان گفت تنها در دهه شصت تعداد قابل توجهی کاراکتر معلم به فیلمهای ایرانی راه پیدا کردند؛ از خسرو شکیبایی در فیلم «رابطه» تا هما روستا در فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» و علی نصیریان در «جادههای سرد» و مجید مجیدی در فیلم «شنا در زمستان»، چند نمونه از پرداختن سینمای دهه شصت به شخصیتهای معلمند. از دهه هفتاد از تعداد فیلمهایی که معلمها در آنان نقش محوری ایفا میکردند، کاسته شد. آنچه پیش رو دارید مروری است بر ۵معلم بهیادماندنی سینمای ایران در طول ۵دهه.
دهه پنجاه؛ آقای حکمتی (پرویز فنیزاده در فیلم «رگبار»)
بهیادماندنیترین تصویر معلم در سینمای قبل از انقلاب که معمولا عنایتی به حرفه معلمی نشان نمیداد. در فیلم «رگبار» آقای حکمتی معلمی است که به محلهای در جنوب شهر آمده است. مدرسه مهمترین و محوریترین لوکیشن فیلم «رگبار» است و فیلمساز تصویری دقیق و پرجزئیات از فضای آموزشی مدارس در ابتدای دهه پنجاه ارائه میدهد. ادارهکردن کلاسی شلوغ با پسربچههایی شیطان مهمترین مشکل آقای حکمتی در نیمه اول فیلم است. فیلم با علاقهمندی آقای حکمتی به عاطفه، خواهر یکی از دانشآموزان، وارد فضایی عاطفی میشود و درنهایت هم با انتقال از مدرسه و ترک محله به پایان میرسد. معمولا به انبوه تمثیلها و استعارهها در فیلم «رگبار» اشاره میشود و آنچه کمتر به آن توجه شده، تصویر ملموس معلمی است که نمیخواهد تن به آنچه هست بدهد. آقای حکمتی یکی از ملموسترین غریبههایی است که نویسنده و کارگردان «رگبار» در طول دوران فعالیت هنریاش آفریده است.
علی ناصری، معلم زیستشناسی در فیلم «دبیرستان» (۱۳۶۶) با ایفای نقش بیژن امکانیان، در دههای که تعداد زیادی از شخصیتهای سینمای ایران معلم بودند، به چند دلیل شاخص و بهیادماندنی است؛ معلمی که خود سابقه اعتیاد داشته و مثل بیشتر معلمهای سینمای ایران در دهه شصت آرمانگراست و میکوشد شاگردانش را از دام اعتیاد بیرون بکشد. فیلم بهعنوان ملودرامی تلخ، یکی از موفقترین آثار سینمای ایران در دهه شصت است که سال۶۶ سینماروهای زیادی را در شهرستانها جذب سینما کرد. شخصیت سمپاتیک معلم و نحوه برخورد و تعاملش با شاگردان و چهره بیژن امکانیان بهعنوان یکی از بازیگران مهم دهه شصت، تصویری از «دبیرستان» برای سینماروهای دهه شصت ساخت که دوستداشتنی و تأثیرگذار بود.
رامین پرچمی در فیلم «ضیافت» تنها کسی از رفقای دبیرستانی است که از محلهاش نمیرود و نخستین نفری هم هست که به کافه ماطاووس میآید تا به عهدی که سالها پیش با رفقا بستهاند وفادار باشد. بین شخصیتهای فیلم «ضیافت»، رامین پرچمی معلم است؛ معلمی که سطح زندگیاش از همه رفقا پایینتر است و ازدواج نکرده و راز علاقهاش به منیر خواهر عبد(پارسا پیروزفر) را هم مکتوم نگاه داشته است. در فیلمی که فرصت کافی برای پرداختن به همه حاضران در کافه ماطاووس ندارد و از نیمه دوم بیشتر بر علی یزدانی (فریبرز عربنیا) و رامین (بهزاد خداویسی) متمرکز است، شخصیت رامین پرچمی بهعنوان معلمی شریف بیشتر در یادها میماند؛ معلمی که پاسدار رفاقت است و گذشته را فراموش نکرده است.
تصویری طنز آمیز از معلم در فیلمی کمدی که پرفروش و پرتماشاگر از کار درآمد. رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع» تصویری از معلم در سینمای ایران به نمایش می گذارد که مسبوق به سابقه نبود.مدیر یک مدرسه دخترانه خصوصی با ورود آقایان به مدرسه خود شدیداً مخالف است، اما وقتی دبیر شیمی دانش آموزان المپیادی به علت زایمان، شش ماه مرخصی میگیرد، مجبور میشود تا یک دبیر جایگزین به دبیرستان بیاورد؛ ولی تلاش وی برای یافتن دبیر المپیاد زن در میانه سال تحصیلی بیفایده است و وی مجبور است یک مرد را به عنوان تنها گزینه بپذیرد تا از رقابت المپیاد جا نماند اما ورود این آقای معلم مجرد و بیدستوپا، و شیطنت دختران دانشآموز، و تجرد خانم مدیر جدی و بداخلاق که تا به حال خواستگاری نداشته، باعث ایجاد اتفاقات بسیار خنده داری میشود. دختران دانشآموز دست به یکی کرده و با کمک پدر یکی از دانش آموزان، اردویی را تدارک میبینند تا این دو مجرد میانسال را در روبهروی یکدیگر قرار دهند. رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع» یکی از بامزه ترین شخصیت های معلم سینمای ایران را ساخته است.
منبع: همشهری آنلاین